عشق مانیایی
متن زیر در تاریخ86/5/20، ساعت: 3:9 صبح نوشته شده است.
¤ پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی استدیگه نه حرفی مونده برای گفتن نه اشکی برای ریختن ...
اول راهنمایی که بودم عاشق معلم ریاضی مون بودم احساس می کردم که هیچ کس و مثل اون نمی تونم پیدا کنم وقتی با خوشحالی دفتر خاطراتم و بهش دادم تا برام یه چیزی توش بنویسه اخر نوشته هاش یه جمله ای رو نوشت که شاید اون موقع نفهمیدم ولی الان می فهمم ( چقدر سخت است که ببینی و ندانی ان گاه که ندیدی بدانی دستان کوچکت چه دیر بزرگ شده )و اول نوشته هاش نوشته بود ( هر بهاری را خزانیست و هر خزانی را بهاری)امیدوارم هیچ کدوم از بهارا مثل بهار من خزون نشه ولی همه ی خزونا بهار بشن... احساس می کنم یه خورده گیجم نمی دونم باید چی کار کنم دوست ندارم به هیچ چی فکر کنم دوست دارم مثل همه باشم...زندگی کنم ...کاشکی هیچ وقت پرنده ها مردنی نبودن ...
¤ نویسنده: شینا
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
کل بازدیدها: 7941
بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 0
درباره خودم
لینک به وبلاگ
ْآرشیو یادداشت ها
اشتراک در خبرنامه